به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد
درباره من
گه ز خود می پرسم که کجای کارم:
آنقدر می دانم که به تقدیر و قضا معتقدم
سخت باور دارم روز میعادی هست
گر به دلدادگی باد صبا می خندم لحظه ای نیز
به دلتنگی ابر گریه ام می گیرد
و به پرپر شدن غنچه دلم می سوزد
من در احساس لطیفم
غرق در برکه پر فیض الهی هستم
دوست دارم که شبم با نمازم به هم آمیزد و
روز با صداقت به سرانجام رسد
دوست دارم که به گلدان سفید گل رز
دست رفاقت بدهم
دوست دارم گل محبوبه ی شب را
به شبم هدیه کنم و
به برگ گل سرخ بنویسم که:
خدا تن زیبایی ها را می سراید با عشق
دوست دارم بگریزم ز خودم
بند بر پای هوسها بزنم و دو چشمانم را
پای میز عدالت بکشم و دلم را اما...
بسپارم به خدا
سوال می کنی از من که پیر راهم کیست؟
به غیر حافظ و سهراب درد تنهایی است
غریب مانده ی این شهر خالی از احساس
تمام دغدغه اش روزهای تنهایی است
ادامه...
سلام خواهری بله میشه نظر گذاشت به شرطی که چند نفری نباشد
سلام خواهری فدات مدات بشم من درسته
شما میتونی فلش و پیش خودت نگه داری هر وقت دیدیش بهش بدی شایدم خودش بیاد دنبالش اگه عجله داشته باشه
ببینم ناقلا چ رابطه ای بین شما بوده
پیام داده اصلا نمی خوام ببینمت!
هیچی یه ارتباط دوستانه که بخاطر توهینای برادرجونش ارتباط ماهم به هم خورد!!!
البته بهتر من
خواهری نوشته ای ک تو پیغام هام نوشته بودی خوندم خیلی متاسر شدم ولی زبانم قاصره

توکل بخدا کن ایشالا همه چی درست میشه بوووووووووس سفت هنگامه ای
وای خواهری چه گل قشنگی هستش این عکس
قابل شوما رو نداره تقدیم به شما
از گلای باغچه ی خودمونه البته قبل از بنایی!!!
برام یادآور روزای خوب وبلاگی و روزای خوبتر مجردیمه!!! روزایی که دلی داشتم و امیدی به آینده!
دوستان وبلاگی که اگه یه روز نظر همو نمی دیدیم دلواپس میشدیییییییم بدجووووووووووووور
.....
عادت چه طعم تلخی دارد وقتی آن را باعشق اشتباه میگیری . . .
دقیقا مث زندگی من! بهش عادت کردم تا عاشقش باشم! حالا م دارم با این تلخی سر می کنم!
سلام دوست عزیز ممنون از حضورتون،
"واما... دل کوچکم، هرگز پشیمان نیست؛ از زیستن درهمسایگی قلب مهربانت"
دل ادما اگه کاروانسرا نباشه، دستور که نه ولی میشه رام ش کرد،
والله حقیقتش الان ک فکرشو میکنم نمیشه،
گل گفته ساغر خانم
،هدایت نشدنیه واقعا.
نه میشه با لگد روزگار میشه
حــوصــله ام بـــرفــی سـت !
بــا یـک عــالــمه قنـــدیـــل ِ دلتـــنگی ،
از گــوشـه ی دلــــم آویـــــزان !
آهــــای !
کـــافــی ســت کمــی “هــا” کنــید ،
تـــا کــه “آب” شــــوم !
هی روزگار حرفت یدونه اورد گوش چشمم
واقعا، اتفاقا یه دوستی دارم بچه مشهد بعضی وقتا شوخی میکنم باهاش میگم همسایه افغانستانید
نه حرف دلتونو نمیدونم ولی مال من سخته،
نمیدانم چرابین اینهمه ادم فقط بتوپیله کرده ام؟شایدفقط باتوپروانه میشوم
با من ترانه میشی یا پروانه؟
هر دوتاشون