ﻣﺮﺩﯼ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﻮﺵ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﻨﻮﺍﯾﯽ ﺍﺵ ﮐﻢ
ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻤﻌﮏ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ .
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ، ﻧﺰﺩ ﺩﮐﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽﺷﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺩﻗﯿﻘﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍﯾﯽ
ﻫﻤﺴﺮﺕ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ، ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ: ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩ...
ﺁﻥ ﺷﺐ ﻫﻤﺴﺮ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺗﻬﯿﻪ ﺷﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺩﺭ
ﺍﺗﺎﻕ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺎ ﺣﺪﻭﺩ 4
ﻣﺘﺮ ﺍﺳﺖ . ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻦ .
ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﯾﮏ ﻣﺘﺮ ﺑﻪ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ
ﻫﻤﺎﻥ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺸﻨﯿﺪ. ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ
ﺑﻪ ﺩﺭﺏ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﯿﺪ . ﺳﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺸﻨﯿﺪ . ﺍﯾﻦ
ﺑﺎﺭ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ" : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺷﺎﻡ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟"
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ":ﻣﮕﻪ ﮐﺮﯼ؟ ! ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻬﺎﺭﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﮕﻢ؛ ﺧﻮﺭﺍﮎ
ﻣﺮﻍ "!!
.
.
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻭ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﺍﺳﺖ . ﻣﺸﮑﻞ ، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ
ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ، ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!!!
ﺍﮔﺮ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﺻﻼﺡ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﺩ
ﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ
:
پری وش ببین چه تند و تیزی چقدر اطفار میریزی وای وای وای
فدات مدات خواهری ممنون ک تلاش کردی تا بتونی کامنت برام بزاری شرمنده ام کردی
ااااااااااااااااااااااااای جوووووووووووووووووووونم ب تو عاخه هر وقت تو میایی با بروبچ دیگه همراه میشی بخاطر همین ثبت نمیشه اونا زودتر میزنن حالا صوظ ثوت سوت
سلاااااااااااااااااااام شد شد دیگه گذاشتییعنی نظر گذاشتی من خیلی دلم برات تنگ شده بود بووووووووووووووس سفت
رضا ورنپریده بهم نگفته بود تا الان
هوا سرد می شود !
نمی دانم به چه دلت گرم است ؟!
اما ، برگرد . . .
که من هنوز به سردی نگاهت ، حتی دلم گرم می شود !
با ارزش ترینها این نیست که چه چیز داریم،این است که چه کسانی را داریم... وجودت را سپاس.
اشک در چشمان من دریای غم دارد به دل.
خنده برلب می کنم تا کس نداند راز دل.
واما :
من خدایی دارم که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان، خوب، قشنگ ...
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی می گوید
با دل کوچک من
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد
او مرا می خواند
او مرا می خواهد
او همه درد مرا می داند ...
یاد او ذکر من است در غم و در شادی
چون به غم می نگرم
آن زمان رقص کنان می خندم ...
که خدا یار من است
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا می خواهد
او مرا می خواند
او همه درد مرا می داند...
یه وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه…
و جریان زندگیتو فقط مرور کنی.
بعدشم بگی:
به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم…
سلام














بله دیگه شد و تونستم
بالاخره موفق شدم نظر بگذارم
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام فعلادانشگاه رفتن بهترین راه فرار از ازدواج بود!!!!!!!
سلام
خب ازدواج هم یه واحد از دانشگاه زندگیه
لعنت به زمونه ای که خوبی کردن تاوان داره بدی احترام!
لعنت به زمونه ای که پاک بودن تنهایی میاره خیانت کردن کلاس!
لعنت به زمونه ای که تا وقتی براشون صرف داشته باشی تو دلشون جا داری!!!!
آره منم موافقم
چه وسوسه ای دارد خدا بودن
فکرش را بکن
همیشه کنار تو
نزدیکتر از رگ گردنت باشم....!
سلام
جالب بود
سلام بسیار زیباست همه چی اینجا پری خانم،