خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

مراقبه....

 

خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

نور عشق پرتویی از رنگین کمان آسمان نیلگون را بر گوشه ای از خاک انداخته تا چشم و دل ما را نوازش دهد

آفرین بر خالق زیبایی ، آفرین بر صاحب عشق

قدم بگذار در جاده ای دل انگیز که درختانش دست به دست هم داده اند تا در سایه ای خنک گام برداری و نسیمی می وزد تا روح امید در تو زنده شود و خورشید پرتوهای وجودش را بدون هیچ چشم داشتی بر تو عرضه می کند تا چراغ راهت شوند و قادر شوی دوردست را ببینی

در کنار گذرگاه آب نشین و گوش کن سر و صدا و خنده های قطرات آب را که از شوق

و امید بر روی قلوه سنگ ها و صخره ها به جست و خیز مشغولند و دست نوازشگر نسیم بر چهره ات و نقش گلی از لبخند بر لبانت و صدای نفسهای عمیق ات در هوایی کاملا خدایی

خدایا تو را سپاس ، این لحظه را سپاس ، هزاران بار سپاس و هزاران هزار بار دیگر

بر نهری که خرامان خرامان در میان درختان عبور می کند نظری افکن

چه می بینی؟

خودت را در میان سبزی اشجار سایه انداخته بر آب و تکه ای از آسمان

از فراز تپه ای به دوردست بنگر،بنشین و نظاره گر قامت افراشته اشجار و رودی خزیده در میانشان و سنگ های نشسته بر ساحل باش...

نظرات 3 + ارسال نظر
سهیلا شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:03 ب.ظ

سلااااااااااااااااااااام
خیلی قشنگ بود , عکسایی هم که گذاشتی خیلی زیبا و رویایی هستن
شاد باشی ........

سلام
خواهش میشه
راستی تبریک

سهیلا شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:31 ب.ظ

تبریک برای چی ؟؟؟
آغاز امامت امام زمان ؟؟؟
تبریک

آره دیگه

می گم به درسها هم توجهی دارید
اینکه من اینقدر تذکر می دم واسه اینه که شما دارید پا توی راهی می گذارید که ۶ سال پیش من گذاشتم و الان پشیمونم
می خوام دیگه برا شما پیش نیاد
این هم بگم فکر دانشگاه آزاد و پیام نور رو از سرت بیرون کن فقط سراسری
چون این دانشگاه ها فقط دانش گاه هستن نه چیز دیگه خصوصا پیام نور!

نگار شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:32 ب.ظ http://negarine-arc.blogfa.com

روش خوبی انتخاب کردی، ادامه بده، دیدی گفتم استعداد داری،راه خودت رو پیدا می کنی...راستی رشته؟
سعی کن قدرت تجسمت رو تقویت کنی،هر کلمه رو تصور کن، از هر چیزی که می خواهی بنویسی خوب بهش فکر کن ببین چی به ذهنت میاد و یا رویداد ها رو توی ذهنت بساز تا این که ذهنت تصویرساز بار بیاد.به زودی یک مطلب از ذهن تصویر ساز میذارم.
و البته تا می تونی کتاب بخون...کتاب بی منت ترین آموزگار ماست.-البته نه هر کتابی -اونقدر بخون که هر موضوعی رو که می شنوی بلافاصله توی ذهنت یک مطلب یا یک بیت شعر جرقه بزنه.کار سختی نیست اگه عاشقش باشی.
سعی کن به ترکیب های جدید فکر کنی.
با طبیعت دوست شو اونقدر که خودش باهات حرف بزنه.
راستی هر قسمتی از متن « دنیای مثل» رو متوجه نشدی بگو واست بشکافمش.
تو به اندازه پروانه شدن زیبایی.پیروز باشی عزیزم.

سلام

ممنونم از راهنماییتون[گل]
آره قدیم قبل از فوت پدرم کتاب می خودنم و هم اینکه هر نوع مطلبی می شنیدم لااقل یه بیت شعری رو برا جواب داشتم اما از وقتی پدرم فوت شدند نمی دونم واقعا چه بلایی به سرم اومده که تو کار خودم موندم!
ولی تمام سعی خودمو می کنم چون واقعااز اینطور زندگی که سرتاسرش ناامیدی حاکمه خسته شدم
من امشب بس دلم تنگ است و هر ساز بد آهنگ است که......
خسته ام کرده از همه چیز!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد