خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

فلسفه ی سیزده....

 روز سیزده نوروز برای هر ایرانی یادآور خاطرات شیرینی است که حتی طعم تلخ نحسی های گاه و بیگاه آن هم نمی تواند از این شیرینی کم کند. البته برای عده ای از بچه های بازیگوش (از جمله خودم!) ، نحسی روز سیزده به شکل مشقهای ننوشته ی عید ظاهر میشد و گاهی بزرگترها دلشان به رحم می آمد و کمک میکردند تا مشقهای مفصل عید تمام شوند.
جالب است که در طی سالهای اخیر که بیشتر رسوم عید و سال نو به فراموشی سپرده شده اند ، هنوز هم روز سیزده بدر مانند گذشته به دور هم جمع شدن و شادمانی میگذرد و آداب آن تا حدی اجرا می شود. با این حال بد نیست با نگاهی به گذشته ، با فلسفه ی وجودی این روز و چگونگی آداب و رسوم آن بیشتر آشنا شویم....
نحوست سیزده
ریشه ی اعتقاد به شوم بودن و نحسی عدد سیزده مشخص نیست اما آنچه مسلم است این است که ایرانیان ، به خلاف اروپائیان و اعراب سیزده را شوم نمی دانسته اند و اتفاقا روز سیزده هر ماه برایشان روزی گرامی بوده است.
ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه خود نوشته است: ایرانیان باستان هر روز از ماه را به نامی می خوانند و سیزدهمین روز ماه ، < تیر > نامیده می شود و < تیر > نام فرشته ای عزیز و نام ستاره ای بزرگ و نورانی و خجسته است.
بنا براین سیزده نمی تواند نحس باشد.
بر اساس اساطیر ایرانی در این روز ، سرحد ایران و توران با تیر انداختن آرش مشخص می شود. به این معنا که میان افراسیاب که بر شهرهای ایران مسلط شده بود و منوچهر که در قلعه ترکستان متحصن گردیده بود، صلح می افتد و این دو موافقت می کنند که یک تن  از لشکر منوچهر با همه توان خود تیری بیندازد و هر جا که آن تیر فرود آمد مرز دو کشور باشد ، و سرانجام ، آرش تیری از قله دماوند می افکند که در کنار جیحون فرود می آید و به این ترتیب ، ایرانیان  در < تیر > روز از تیرماه که آن را < تیرگان > می خوانند از محنت رهایی می یابند. به همین سبب در این روز جشنی برپا می داشتند که همچون مهرگان و نوروز خجسته و مبارک است.
_ سیزدهم هر ماه _شمسی که تیر روز نامیده می شود مربوط به فرشته ی بزرگ و ارجمندی است که " تیر " نام دارد و در پهلوی آن را " تیشتر " می گویند . فرشته ی مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و  داستان شیرینی دارد .
_ایرانیان _ قدیم نیز پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است ، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می رفتند و شادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دوره ی نوروز را به پایان می رساندند.
ظاهرا اعتقاد به نحوست سیزده از تبادلات فرهنگی بین ایران و اروپا به وجود آمده است و از آنجایی که علاقه به فرنگی شدن در تمام جنبه های زندگی رسوخ می کرد ، یمن و مبارکی سیزده ، به راحتی به شومی و نحسی مبدل شد! 

 با تشکر از جناب آقای مهندس دیانت  

 

----------------------------- 

امروز که سیزده بدر بود ما هم بعد از ظهری تصمیم گرفتیم به اتفاق خاله جون و دخترخاله ها بزنیم به کوه و دشت و صحرا ! 

جای همتون خالی خیلی خوش گذشت 

چندتا عکس هم من گرفتم که توی ادامه ی مطلب می گذارمشون!

خب این دو تا عکس خوشکل رو سهیلا جون در تاریخ ۱۵ خرداد ۸۹ عکاسی کردن  

 

ممنونم عزیز  

 

چشمه

 

 

  حصار

 

 

 

 

 

 

 

 

  

اینجا به یاد همه ی دوستان سبزه هم گره زدیم  

 

 

این هم مزرعه ی سیر

 

  واین هم یه لونه ی کلاغ بالای یه درخت خشکیده!

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

امیدوارم از دیدن این تصاویر زیبا لذت برده باشید 

 

ممنونم

نظرات 21 + ارسال نظر
پری وش جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:17 ب.ظ http://nymphlike.blogsky.com

بازم ممنون

سهیلا جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ب.ظ

سلام عزیزم
خواهش می کنم گلم
خیلی لطف داری , خیلی....
حیف ....
از اون همه عکس همین دوتا مونده

سهیلا شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ق.ظ

بازم میگم : خواهش می کنم گلم
تو خیلی لطف داری
بوووووووووووووووووووووووووووووس
امیدوارم لیاقت اینکه یه دوست خوب باشم رو داشته باشم
اگه ۱۳ بدر میری خوش بگذره

خواهش می کنم

نه عزیز ما منزل هستیم!

اشنا شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ

سلام عکسای قشنگین
داغ دلم تازه شد
مموری گوشیم پاک شده
کلی عکس قشنگ گرفته بودم
ولی با ریکاوری بر نمیگرده
حالا سیزدتونو چه جوری به در می کنین؟؟
اگه رفتین طبیعت که خوش بگذره
اگر هم مثل من خونه این حداقل با هم همدردیم
گرچه من خودتم ترجیح دادم بیرون نریم
عوضش فردا و بچسب
دلم واسه دوستام یه ذره شده

نکرت شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ب.ظ http://aloode.blogsky.com/

سلام
خوبی؟
این مطلبو از کجا اوردی؟
اما تا اونجایی که من میدونم ۱۳ واسه مسیحیا و مسلمونا نحس بوده و واسه یهودیا مقدس بوده
البته مسلمونا کلا نه
اما حد اقل واسه ایرانی ها
اخه روز ۱۳ فروردین ۷۰۰۰ یا ۷۰۰۰۰ ایرانی کشته میشن و به نشانه ی اعتراض ایرانی ها از خونه بیرون میان

مهسا شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ

سهیلا جون بابا هنرمند
اینجا کجا هست؟

سهیلا شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ

سلام عزیزم
وااااااای نگو
پیک نوروزی...
همیشه این تعطیلات رو تلخ می کرد , تکلیفای پیک نوروزی به کنار , معلمین عزیز و مهربون هم دست از سرمون برنمی داشتن
فلسفه ی 13 هم جالب بود , تا به حال این روایت رو نشنیده بودم
امروز هم جاتون خالی خیلی خیلی خوش گذشت
خدا رو شکر ....

سلام

الهی شکر که بهتون خوش گذشته
به منم خوش گذشت

آره حق با شماست همیشه غروب روز سیزده برام دلگیر بود!

سهیلا یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ

سلام
چه عکسای خوشگلی
خیلی قشنگن , خدا رو شکر که به تو خوش گذشته
عکس آخری و عکس پایین لونه ی کلاغ ها , سمت راستش , خیلی خوشگلن...

مهسا جون اینجا یک روستای کوهستانیه خیلی خوشگلهشبای سردی هم داره
من خیلی اینجا رفتم
افرادی که اینجا خونه دارن تابستونا میان اینجا
ما هم احتمالش هست که یه خونه ی خوشگل توی این روستا بخریم
خدا کنه ....
روستا واقعا به انسان آرامش میده
اگه ما خونه خریدیم تشریف بیارید
راستی!
ما که فراموش کردیم سبزه گره بزنیم
ساعت 30 : 8 از جنگل اومدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیگه تاریک شده بود ما هم فراموش کردیم
البته به قول تهرانی : مهم نفس عمله

سلام

چه جالب!

عسل یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ق.ظ

سلام بدک نبود ما هم غروب ۱۲ فروردین رفتیم .۱۳ به در.
همگی با خاله داییهامو پدر بزرگ مادربزرگم رفتیم خونه باغ خالم.کلی خوش گذشت.البته ما دیروز ساعت ۴ برگشتیم چون جاده ها شلوغ میشد سخت بود دیگه.
انقدر وسطی بازی کردیم با خاله داییهام.الان همه بدنم درد میکنه.
ولی الان کلی هم دلم گرفته.همیشه همینطورم.مخصوصا که عیدا مامان خونه هستن ولی الان دیگه سر کار ن.دلم میگیره.مثه بچه کوچولوها
تازه از الان دیگه باید بکوب درسم بخونم.توروخدا برام دعا کن پری جون.

سلام

چه خوب خونه باغ خیلی کیف میده

ان شا الله در تمام مراحل موفق و پیروز باشید

عسل یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ

راستی دوستان من به نیت همتون و همه جوونا سبزه گره زدم
میگم پری جون ماشالا چه سبزه های بزرگی هم گره زدید .مطمئنا حاجت روا میشیم چون سزه هاش بزرگ بوده خاصیتش بیشتره

ممنونم عزیز

آره جالبش اینجایه که هر چی گره می زدم سریع باز میشد

اطرافیان می گفتن حاجتت زود برآورده میشه!!
چه خوب
اینا رو به زور دیگه نگه داشتم که باز نشن!! که لااقل یه عکسی بشه ازش گرفت

مهسا یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام پری جون چه جای قشنگیه
ما هم رفته بودیم کوه خیلی قشنگ بود و خوش گذشت

خوشحال بودم چون امروز هم کاری نداشتم.دیگه دانشگاهم نمیرم نگران درس باشم.سر کار هم هنوز معلوم نیست
ولی پری جون بیکاری چقدر بده
راستی من سبزه گره نزدم یادم رفت

سلام

وایییییییییییییییییی گفتید کوه
من می میرم واسه کوه و خصوصا دشت شقایق!

آره خیلی خوبه آدم دغدغه ی درسو نداشته باشه!

ولی بیکاری رو دوست ندارم!

اشکالی نداره دوستان (تا اینجا عسل جون و خودم ) به جای شما گره زدن!

اشنا یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ http://www.70214.blogfa.com

بازم سلام
فکر کنم بشه تشخیص داد کجای ایران زندگی می کنین
عکسای قشنگی بودن فقط فکر کنم افتاب حسابی اذیتتون می کرده

سلام
نه عزیز آفتاب خیلی هم خوب بود بعد هم ما همش توی سایه و توی کلبه ی صحرایی بودیم!

موفق باشید و خوش

عسل یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ

میگم پری جون مگه شما متولد ۶۴ نیستین؟ تیر هستید؟اون موقع میشید ۲۶ ساله
اگر اینطور حساب کنیم اولی ها ۶ ساله هستن و دوم دبیرستانیها ۱۵ ساله
من خودم ۱۵ سالگی دوم دبیرستان رفتم یعنی مهر بعد خرداد که دوم دبیرستان تموم شد داشتم میشدم ۱۶ ساله
ببخشید منم ذهنم درگیر شد از وقتی نظرتون رو خوندم همش داشتم حساب میکردم
هر چند این چیزا مهم نیست هر چی پری خانم عزیز بگن همونه.

پس چرا من هر طوره حساب می کنم بازم به ۱۶ سالگی می رسم؟

من متولد تیر ۶۴ ام. اون زمان هم قانون این بود که باید ۷ سالمون که میشد می رفتیم مدرسه یعنی اول ابتدایی
اگرم کسی از متولدین ۶۴ نیمه ی دوم می بود باید از سال بعدش میرفت ولی ماها مشکلی نداشتیم!
پس تا تیر ۷۹ میشه ۱۵ سال که از سنم می گذشت!و این موقع اول دبیرستانو تموم کرده بود!و در تعطیلات تابستانی به سر می بردم!!

ولی از روز تولدم که شروع یه بهار جدید بود وارد ۱۶ سالگی میشدم !
حالا مهرماه ۷۹ میادو وارد دوم دبیرستان میشم! تا خرداد که کلاسها تموم می شه ۱۶ سال و ۱۱ ماهمونه و بعد هم تیرماه و روز تولدم که ۱۶ سالگی تمام و وارد ۱۷ سالگی می شدم!و ....

خب اون وقت شما چطوری محاسبه می کنید؟

والان باید حساب و کتابمو در مورد آقا سید پس بگیرم چون که خودم توش موندم !!!

با این ترتیب خودم میشم ۲۶ ساله که!!
آخ متوجه شدید کجای کار می لنگه؟
اونجا که سالهای تحصیلی همه از نیمه ی دوم سال شروع میشه و نیمه اولیها وارد سن جدید میشن!

بهتره بگذریم!!

راستی الان نظرات وب خانوم تهرانی رو خوندم
نه اذیتش که نمی کردیم ولی با این کارش هممونو شرمنده کرد!


ممنونم عزیزم شما لطف دارید

عسل دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ق.ظ

میدونی چرا؟ شما ۱ سال زیاد حساب میکنید
اگر اینطور که شما حساب میکنید بخواهیم بگیم پس شما تیر ۲۷ ساله میشید
در صورتی که اینطور نیست شما ۲۵ سال رو تموم میکنید و وارد ۲۶ سالگی میشید
من متوجه منظورتون شدم الان.عزیزم آخه چرا سنتون رو زیاد میکنید؟

سلام

نمی دونم الان که کامل گیجه گیجم

در مورد دوستان هم بله موافقم که نظرشونو بگن ولی بهتره محدودشون نکنیم هر چی خودش خواست! اینجوری بهتره

دوستت دارم
ممنونم

مهسا دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام
عسل جون چقدر خوب حساب میکنی
نه عزیزم تیر ماه پری جون 26 سالش تموم میشه وارد 27 سالگی میشه
واسه مدرسه هم اینطوری حساب میکنن
مثلا کسی که متولد نیمه اول 64 هست سال 70 وارد مدرسه شده چون 6 سالش تموم شده و وارد 7 سالگی شده

محمود دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ

سلام

اوههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

ها هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

هی هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

محمود سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ق.ظ

یعنی؟

عسل سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام
پری جون معذرت میخوام
مهسا جون آخه اینطوری که شما حساب میکنی پس بچه که تازه به دنیا میاد ۱ سالشه؟

سلام
خواهش می کنم

ولی فک کنم شما اشتباه می کنید!
مثلا پری توی تیرماه ۶۴ بدنیا میاد و تیرماه ۶۵ میشه یک ساله

حالا همینجوری بروووووو تا ۷۹ که تیرماهش میشه ۱۵ ساله ولی دیگه اول دبیرستان تموم شده!!و منم ۱۵ سالم تمام شده از طرفی سال تحصیلی جدید توی مهر ۷۹ شروع میشه که ماهم هم وارد ۱۶ سالگی شدیم هم وارد دوم بیرستان!

ولی خیلی گیج کنندس!

عسل سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ق.ظ

دوستان نظرتون چیه این سن رو دیگه بهش فکر نکنیم چون من که گیج شدم

مهسا سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ب.ظ

سلام آره موافقم
ولی عسل جون اون که من گفتم درسته
تو خودت حساب کن چه سالی به دنیا امدی کی مدرسه رفتی؟
در ضمن بچه مثلا سال 90 فروردین دنیا بیاد سال 91 یک سال تمومه و میگن بجه 1 سال و مثلا 1 ماهشه و این یعنی وارد 2 سالگی شده.واسه همین شمع 1 و فوت میکنه یعنی تموم شد.از این ساده تر بلد نبودم
بی خیال شیم بهتره عجب معمایی ساختی پری جون

آرشه چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ http://fiddlestick.ir/

سابقا کوریون بودم ، الانُ نمی دونم
دارم به اونائی که یادم مونده خبر میدم
-
تصدقت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد