خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

آنکه حرف دلش را نگفت.......

اگر چه نزد شما تشنه سخن بودم 

 

 

            همانکه حرف دلش را نگفت من بودم!  

 

 

 

.

دهه ی فجر مبارک.....

مژده اینک عاشقان والفجر دیگر می رسد

ولیال عشر این ایام اکبر می رسد

در زمستان می شکفد واژه ی توحید و لا

بی قراران ! اینک آن صبح معطر می رسد

گل بیفشانید و بر بام جهان شادی کنید

بیدلان ! اینک ز ره یار مظفر می رسد

شب شکار حادثه اینک ز ره باز آمده

بنگرید در آسمان سیمرغ شهپر می رسد

آنکه بگشوده در رحمت به سوی خاکیان

آن مسیحا دم کزو حاکی به افسر می رسد

قاریان ! پر شور تر خوانید و با صوتی جمیل

سوره ی والفجر را " واشفع و الوتر " می رسد

جسم ما را ظالمان از روح خود کرده جدا

روح ما "پیر خمین " این جان اطهر می رسد

سالروز پیروزی انقلاب عظیم ایران را تبریک عرض می نمایم

عالم همه فهمیده است ، ما پیروز قرآنیم

                    نه شرقی و نه غربی ، متکی به یزدانیم

آزادی و استقلال ، جمهوری اسلامی

                    این نهضت عظما را ، مدیون شهیدانیم

فرق میان قوم موسی و عیسی و محمد(ص)......

رحلت خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی (ص)  و شهادت

و حضرت امام حسن مجتبی (ع) 

و حضرت امام رضا (ع) را تسلیت عرض می کنم   

 

فرق میان قوم موسی و عیسی و محمد(ص): 

موسی برای قوم خود اب خواست و عیسی نان خواست و  

محمد(ص) به جای نان و آب ، رحمت و بخشایش خواست ! 

خداوند فرمود: ای محمد امت تو از سه حال بیرون نیستند 

یا مطیعانند یا عاصیانند یا مشتاقانند ،  

مطیعان را بهشت من بهره است ،  

و عاصیان را رحمت من و مشتاقان رضای من و دیدار من بهره است. 

محمد (ص) گفت : خداوندا ، مراد آن دو را نقد دادی  

و از من متوقف بر امری ساختی؟ 

فرمود: ای دوست ، ایشان حاجت برای امت حاضر خود خواستند  

و مراد خویش بیافتند،  

 

ولی تو هر چه می خواهی برای همه ی امت خود تا روز 

رستاخیز می خواهی ، پس همه را جمع کنم ،  

 

همه را جامه ی کرامت پوشانم ،  

همه را به زیور انس و الفت بیارایم که ایشان بهینه ی امت هستند ،  

یک قصد و یک دل و یک همتند ،  

نه چون بنی اسرائیل که پراکنده بودند  

و در دل و در قصد و در همت هم با هم نبودند! 

و در دین به معبودی یگانه اکتفا نکردند و در دنیا به یک طعام قناعت نه ! 

 

برگرفته از  

 

(تفسیر ادبی و عرفانی قرآن کریم اثر خواجه عبدالله انصاری )

به یاد آن روزها....

رفته بودیم شبی سمت حرم یادت هست 


خواستم مثل کبوترم بپرم یادت هست؟ 

 

توی این عکس به جا مانده عصا دستم نیست 


بعد از آن حادثه پای دگرم یادت هست 

 

رنگ و رو رفته ترین طاقچه ی خانه ی مان 


مهر و تسبیح و کتاب پدرم یادت هست 

 

خانه ی کوچکمان کاهگلی بود جنون 


در همان خانه شبی زد به سرم یادت هست 

 

قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را 


و جگرگاه ستم را بدرم یادت هست 

 

خواهر کوچک من تند قدم بر می داشت 


گریه می کرد که او را ببرم یادت هست 

 

گریه می کرد در آن لحظه عروسک می خواست 


قول دادم که برایش بخرم یادت هست 

 

راستی شاعر همسنگرمان اسمش بود... 


اسم او رفته چه حیف از نظرم یادت هست 

 

شعرهایش همه از جنس کبوتر باران  


دیرگاهی است از او بی خبرم یادت هست 

 

آن شب شوم ، شب مرده ، شبی دردانگیز 


آن شب شوم که خون شد جگرم یادت هست 

 

توی اروند ، در آن نیمه شب ، با قایق 


چارده ساله علی ، همسفرم ، یادت هست 

 

ناله ای کرد و به یکباره به اروند افتاد 


بعد از آن واقعه خم شد کمرم یادت هست 

 

سرخ شد چهره اروند و تلاطم می کرد 


جستجوهای غم انگیزترم یادت هست 

 

 

مادرش تا کمر کوچه به دنبالم بود 


بسته ای داد برایش ببرم یادت هست 

 

چارده سال از آن حادثه ها می گذرد 


چارده سال ! چه آمد به سرم یادت هست 

 

توی این صفحه به این عکس کمی دقت کن 


توی صف از همه دنبال ترم یادت هست 

 

لحظه ای بود که از دسته جدا افتادم 


لحظه ی بعد که بی بال و پرم یادت هست 

 

اتفاقی که مرا خانه نشین کرد افتاد 


و نشد مثل کبوتر بپرم یادت هست 

 

از کتاب "شاعر نبودم چشمهایت شاعرم کرد"
نوشته آقای خدابخش صفادل

حیا......

 بدانکه خدای عز وجل را نامهای بزرگوار است و صفتهای پاک، 

 

نامهای نیکو و صفات پسندیده ، نامهای ازلی و صفتهای سرمدی ،  

 

خود را به آن صفتها بستود و در پیغامها و نامهای خویش آن صفتها و  

 

نامها را به مردم وانمود ، 

 

از جمله ی آن صفات یکی «حیا» است که  

 

اثبات آن در آیت و در خبر معلوم است 

 

چنانکه در خبر آمده که 

 

 خداوند از بنده ای که دست به سوی او دراز کرده حیا می کند 

 

بیچاره آدمی که کشته ی غفلت است و گرفته ی جهالت 

 

از مردم همی شرم دارد ولی از خدا شرم ندارد  

 

و خداوند از این خوی واخواست می کند و می گوید:  

 

از مردم می ترسید در صورتیکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید 

 

 -باز می گوید :  

 

چه بی انصاف است بنده ی من - 

 

 مرا می خواند من شرم دارم او را رد کنم 

 

و او معصیت می کند و شرم ندارد! 

 

پیر طریقت گفت :

 

 شرم حصار دین است و مایه ی ایمان و یقین و نشان کَرَم  

 

و خلق در این مقام بر سه گونه اند: 

 

غافلان ، عاقلان ، عارفان 

 

غافلان از مردم شرم دارند و ایشان ستمکارانند 

 

عاقلان از فرشتگان شرم دارند و ایشان مقتصدانند 

 

و عارفان از حق شرم دارند و ایشان سابقانند! 

 

نیز گویند حیا بر هفت وجه است:

 

 ادامه دارد........

 

 

 منبع: 

از تفسیر ادبی و عرفانی قرآن کریم برگرفته از کشف الاسرار خواجه عبدالله انصاری