خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

خدایا سرشارم از عشقت کن

به یاد مهربان قلبی که سالها به دوستی و محبتمان می نواخت....دیگر نمی تپد

از این بیت خوشم اومد....

 

 

گرچه عمرم همه در سایه ی ناز تو گذشت 

                     آفرین بر غم عشقت که مرا وا نگذاشت! 

 


از دفتر "سکوت پاسخ من نیست"

آبی های لال.....

 

 

فقط همین! 

 

 

زندگی شاید همین باشد 

 

چند نقطه!
 

..... 

 آبی های لال

 مرا با مصرعی از شعرهای خود تکان دادی
چه زیبا مهربان احساس پاکت را نشان دادی

غزل های من از چشمان مستت وام می گیرند
تو آبی های لالم را رسیدی و زبان دادی

دلم گم می شود در بهت چشمان تو حق دارد
تو او را در چنین فصل غریبی آشیان دادی

رهایت می کنم در آبی باغ غزلهایم
ببینی تا چه اندازه به شعر من توان دادی

به جز لبخندهای ساده ات چیزی نمی خواهم
تو مفهوم محبت را به لبخندی نشان دادی

همیشه پرسشم از عشق بی پاسخ رها می شد
جوابم را تو با آن چشم های مهربان دادی

و در این فصل یخ بندان نمی بودی چه می کردم
تو بودی این تن یخ کرده ام را باز جان دادی

من از خاطر نخواهم برد وقتی را که تو از دور
برایم دستهای مهربانت را تکان دادی...

بخوان مرا...

بیا که از خُم چشمت شراب می خواهم
ز چاک پیرهنت دُر ناب می خواهم 

به آسمان نگاهت بخوان مرا امشب
ستاره سوخته ام آفتاب می خواهم 


تو ذره ذره مرا آب کرده ای در خود
در این کویر هوس التهاب می خواهم
 

سکوت پاسخ من نیست ای همیشه بهار
برای چهره ی زردم جواب می خواهم
 

برای اینکه خودم را ز خود بپوشانم
بروی این رخ زخمی نقاب می خواهم
 

کویرزاده ام و صادقانه می گویم
که از نگاه تو یک جرعه آب می خواهم 


اگر بنای دلم را تو باز خواهی ساخت؟
هزار مرتبه آن را خراب می خواهم 


به رغم خوب و بد از پیچ و تاب گیسویت
برای چوبه ی دارم طناب می خواهم
 

و سالهاست که این چشم خسته می خواند
برای دیدن روی تو خواب می خواهم
 

درین زمانه که شب می وزد بجای نسیم
من از بلور تنت ماهتاب می خواهم 

اگر که غنچه " فریاد " زیر پا له شد
برا شستن راهت گلاب می خواهم 

از سید مصطفی ارشاد نیا ،دفتر شعر ( سکوت پاسخ من نیست)