-
مراقبه....
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 15:02
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار نور عشق پرتویی از رنگین کمان آسمان نیلگون را بر گوشه ای از خاک انداخته تا چشم و دل ما را نوازش دهد آفرین بر خالق زیبایی ، آفرین بر صاحب عشق قدم بگذار در جاده ای دل انگیز که درختانش دست به دست هم داده اند تا در سایه ای خنک گام برداری و نسیمی می وزد تا روح امید در تو زنده شود و خورشید...
-
حکایت.....
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 11:07
آورده اند که نوشین روان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود غلامی به روستا رفت تا نمک آرد نوشین روان گفت : نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد گفتند از این قدر چه خلل آید گفت: بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی بر آورد...
-
راه بی پایان عشق....
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 21:06
راه کویش را کسی پایان نیافت نقد عشقش را دلم آسان نیافت گرچه شیرین رفت و فرهادی نماند راه عشق و عاشقی پایان نیافت تقدیم به عشقی که در کنارم هر لحظه حضور دارد.... خدایا سرشارم از عشقت کن
-
آنکه حرف دلش را نگفت.......
شنبه 16 بهمنماه سال 1389 23:07
اگر چه نزد شما تشنه سخن بودم همانکه حرف دلش را نگفت من بودم! . . .
-
دهه ی فجر مبارک.....
شنبه 16 بهمنماه سال 1389 09:22
مژده اینک عاشقان والفجر دیگر می رسد ولیال عشر این ایام اکبر می رسد در زمستان می شکفد واژه ی توحید و لا بی قراران ! اینک آن صبح معطر می رسد گل بیفشانید و بر بام جهان شادی کنید بیدلان ! اینک ز ره یار مظفر می رسد شب شکار حادثه اینک ز ره باز آمده بنگرید در آسمان سیمرغ شهپر می رسد آنکه بگشوده در رحمت به سوی خاکیان آن مسیحا...
-
فرق میان قوم موسی و عیسی و محمد(ص)......
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 23:23
رحلت خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی (ص) و شهادت و حضرت امام حسن مجتبی (ع) و حضرت امام رضا (ع) را تسلیت عرض می کنم فرق میان قوم موسی و عیسی و محمد(ص): موسی برای قوم خود اب خواست و عیسی نان خواست و محمد(ص) به جای نان و آب ، رحمت و بخشایش خواست ! خداوند فرمود: ای محمد امت تو از سه حال بیرون نیستند یا مطیعانند یا عاصیانند...
-
به یاد آن روزها....
دوشنبه 11 بهمنماه سال 1389 13:44
رفته بودیم شبی سمت حرم یادت هست خواستم مثل کبوترم بپرم یادت هست؟ توی این عکس به جا مانده عصا دستم نیست بعد از آن حادثه پای دگرم یادت هست رنگ و رو رفته ترین طاقچه ی خانه ی مان مهر و تسبیح و کتاب پدرم یادت هست خانه ی کوچکمان کاهگلی بود جنون در همان خانه شبی زد به سرم یادت هست قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را و جگرگاه ستم...
-
حیا......
یکشنبه 3 بهمنماه سال 1389 10:26
بدانکه خدای عز وجل را نامهای بزرگوار است و صفتهای پاک، نامهای نیکو و صفات پسندیده ، نامهای ازلی و صفتهای سرمدی ، خود را به آن صفتها بستود و در پیغامها و نامهای خویش آن صفتها و نامها را به مردم وانمود ، از جمله ی آن صفات یکی «حیا» است که اثبات آن در آیت و در خبر معلوم است چنانکه در خبر آمده که خداوند از بنده ای که دست...
-
غروب جمعه.......
پنجشنبه 30 دیماه سال 1389 10:47
غروب جمعه رسیده است و باز و تنهایی غروب ، این همه غربت ، چرا نمی آیی؟ زمین به دور سرم چرخ می زند ، پس کی تمام می شود این روزهای یلدایی؟ کجاست جاذبه ات آفتاب من ؟ خسته است شهاب کوچکت از این مدار پیمایی کبوترانه دلم را کجا روانه کنم کجاست گنبد آن چشمهای مینایی؟ تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم غروب جمعه رسیده است و باز...
-
خداااا....یارم باش...
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 20:18
-
انفاق....
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 09:39
همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن بمساجد و معابد همه اعتکاف جستن ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن بخدا که هیچکس را ثمر آنقدر نباشد که به روی...
-
چقدرپشت ورقهای پاره گریه کنم....؟
دوشنبه 8 آذرماه سال 1389 10:45
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چقدر پشت ورقهای پاره گریه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا به فضل خودتون شادم کنید خواهش می کنم.................
-
ماه من عیدت مبارک......
سهشنبه 25 آبانماه سال 1389 14:24
عیدتان مبارک ماه من غصه چرا !؟! تو مرا داری و من هر شب و روز ، آرزویم ، همه خوشبختی توست ! ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ... ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن وبگو با...
-
تنها داوری و قضاوت خدا مهم است.....
شنبه 22 آبانماه سال 1389 11:50
اگر مهربان باشید، آدمها شما را به خود شیرینی متهم می کنند! اما شما همچنان مهربان بمانید. اگر با دیگران رو راست باشید. دیگران شما را فریب خواهند داد! با این وجود چون آب زلال و صادق بمانید. اگر شما برای زندگی بهتر تلاش کنید، دیگران برچسب حرص و طمع به شما خواهند زد . اما شما سخت کوشانه به جلو روید. اگر امید به دیگران...
-
خداجونم تو این هیاهو تنهام نگذار.........
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 21:40
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خیلی تنهام ................ به بزرگواریتون قسمتون می دم منو تنها نگذار...............
-
جای شما خالی.........
شنبه 8 آبانماه سال 1389 19:18
چه روزهای قشنگی چقدر عالی بود درست مثل نگاهت پر از زلالی بود نجابت از سر و روی بهار می بارید و فصل ، فصل غزل های ارتجالی بود غروب های ده ما به صبح می مانست نه هیچ صحبتی از غم نه خشکسالی بود دعای مردم اینجا به آسمان می رفت صدای پای خدا در همین حوالی بود به قول حضرت سهراب: دوری شبنم میان سفره و دستان این اهالی بود تنور...
-
من صبورم اما....
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 19:19
من صبورم اما... به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم... من صبورم اما... چقدر با همه ی عاشقیم محزونم... و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم... من صبورم اما... بی دلیل از قفس کهنه شب می ترسم بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب...
-
اولین روز دبستان بازگرد ......
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 12:35
اولین روز دبستان بازگرد کودکی ها شاد و خندان بازگرد بازگرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسب های چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن مانا ترند درس های سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پندآموز روباه و خروس روبه مکار و دزد و چاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش...
-
شاید با نوشتن آروم بشم ........
یکشنبه 2 آبانماه سال 1389 19:16
نمی دونم شاید با نوشتن آروم بشم امشب یه حس و حال عجیبی دارم مث این که قلبم سر جاش نیست عصری رفتم پیش دکتر اونقدر روی بینی ام فشار داد که داشتم ضعف می کردم به حدی که هم یقه اش رو گرفتم و هم دستشو! ولی بعدش کلی خندم گرفت این هم بگم که کلی خجالت کشیدم خب حق داشتم دیگه واسه چی اونجوری نگام می کنید؟! نمی دونید چه دردی...
-
گفتی که کمی فکر خودم باشم........
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 09:00
گفتی که مرادوست نداری گلهای نیست بین من وعشق تو ولی فاصلهای نیست گفتم که کمی صبرکن وگوش به من کن گفتی که نه،باید بروم حوصلهای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دیگر اثر از چلچلهای نیست *گفتی که کمی فکر خودم باشم* وآن وقت جزعشق تودرخاطرمن مشغلهای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من...
-
التماس دعا.........
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 17:01
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا به فضل خودت شادم کن آمین
-
ما چقدر زود باوریم....!
جمعه 2 مهرماه سال 1389 16:52
دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را می گذرانید به خاطر پروژه ای که انجام داد جایزه اول را گرفت او در پروژه خود از ۵٠ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضاء کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود : مقدار زیاد آن باعث تعریق زیاد و...
-
سوال اینه واسه چی زن آفرید؟
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 08:59
ده دلیلی که خدا زن را آفرید Top 10 Reasons God Created Women 10- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود. 10. God worried that Adam would be lost in the Garden of Eden because he wouldn't ask for directions. 9- خدا می دونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده. 9. God knew...
-
سه کلمه ی عمیقا ناراحت کننده!
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 21:39
از این سه کلمه متنفرم! خداحافظی غروب مرگ!
-
امید....
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 16:54
اگر از پایان گرفتن غم هایت ناامید شده ای به خاطر بیاور که زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابرسیاهترین شبی هست که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید!
-
تکرار....
شنبه 23 مردادماه سال 1389 12:31
تکرار قصه ی هر روز کسانی که به روزمرگی عادت کردن! گاهی اونقدر تکرار شده که براشون شده عادت! خیلی راحت روز رو شب می کنن شب رو روز! واسه بعضیها هم خسته کننده شده فقط نمی دونن چطوری باید ازش در بیان... ولی از بین این بعضیها هستن کسانی که اراده کردن و تونستن تونستن چون واقعا خواستن! تو هم می تونی فقط کافیه واقعا بخوای و...
-
کلید شهر قلبها........
شنبه 12 تیرماه سال 1389 11:55
عشق کلید شهر قلبهاست به شرط آنکه : قفل دلت هرز نباشه تا با هر کلیدی باز بشه !!!!!
-
خسته ام.....
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1389 11:19
خسته ام خسته!
-
متن کارت دعوت سال پدر......
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 13:07
همه فانیند و او باقیست سالی گذشت و ندیدیم لبخند رویش..... گذشت ایام نیز نتوانست دلهای پر از درد و رنج ما را اندکی تسکین دهد. یکسال از پرواز معصومانه اش گذشت و این یکسال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشکها که بر رخ دوید. بعد از تو گریه گریه....فقط گریه ماند و...
-
رفت تا.....
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 19:11
رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند از دل برکه شب سر زد و تابید به خورشید تا دل روشن نیلوفریش پاک بماند... ازبهار وبلاگ کرشمه های قلم